پیشگفتار
«و بِالحَقِّ أَنزَلنهُ و بِالحَقِّ نَزلَ و ما أَرسَلنکَ إِلّا مُبشِّرًا و نَذیرًا* و قُرءَانًا فَرقنهُ لِتَقرَأَهُ عَلَیالنّاسِ عَلی مُکثٍ و نَزَّلنهُ تَنزِیلًا/ و ما قرآن را به حق فرود آوردیم و به حق فرود آمد و تو را جز بشارتدهنده و بیمرسان نفرستادیم، و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم.» (اسراء/ 17، 105- 106)
قرآن کریم بخش بخش نازل شده تا پیامبر آن را با درنگ بر مردم برخواند و بدین طریق سبب تثبیت پیامبر و مؤمنان شود: «و قالَ الَّذِینَ کَفَروا لَولَا نُزِّلَ عَلَیهِ القُرءَانُ جُملَةً وحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ و رَتَّلنهُ تَرتِیلًا» . (فرقان/ 25، 32)
نزول تدریجی قرآن با رخدادهای عصر نزول پیوندی قوی و عمیق دارد؛ از یک سو منعکسکننده رویارویی مخالفان با پیامبر و مسلمانان است و از سوی دیگر برای مواجهه با مخالفان رهنمود میدهد؛ همچنین به پرسشهای مردم پاسخ میدهد و برای گذر از چالشهای زندگی اجتماعی بشر و نیل به زندگی سعادتمندانه و حیات جاودانه نزدیکترین راه را فراروی آنان ترسیم میکند.
قرآن کریم با حیات مادی و معنوی بشر پیوند داشته، احکام و معارف این کتاب الهی برای اقوام، ملتها و نژادهای گوناگون با آداب و رسوم و فرهنگهای مختلف و برای انسان در طول دوران زندگی از کودکی تا کهولت و پیری سخن و پیام دارد و مسیر دستیابی به سعادت حقیقی و جاودانه را فراروی او مینهد.
اهمیّت اعلام قرآن
بهرهگیری از قصههای امتهای گذشته همراه با بیان سنتهای ثابت و الهیِ حاکم بر زندگی بشر که با نزول تدریجی قرآن کریم به هم گره خورده، تأثیر آیات الهی بر دل و جان مؤمنان را
دوچندان کرده است. از این رو شناخت فضا و زمینههای نزول قرآن و علل و اسباب آن، همچنین آشنایی با قصههای قرآن و شناخت سنن الهی از رهگذر آن، هم امری سزامند و هم راهی است استوار و نزدیک برای انسانها تا با معارف قرآن کریم بیشتر آشنا شوند و از هدایت الهی بهرهمند گردند.
دانش «اعلام قرآن» و «مبهمات قرآن» دو دانش قرآنی است که خاستگاه آنها، قصّههای قرآن و نیز روایات اسباب نزول است. با مرور اجمالی آیات قصص قرآن درمییابیم که قرآن کریم نسبت به ذکر شخصیّتهای مطرح در هر داستانی، دو شیوه را برگزیده است: در یک شیوه، از برخی شخصیّتهای داستان (به طور عمده پیامبران) نام میبرد؛ امّا در شیوه دوم که بخش بیشتری را دربرگرفته، تنها به شخصیّتهای داستان اشاره میکند و از آنها نام نمیبرد؛ همچنین بخش مهمی از آیات قرآن ناظر به حوادثی است که در زمان رسولخدا صلی الله علیه و آله رخ داده است و افرادی محور نزول برخی آیات و به اصطلاح «سبب نزول» آیات بودهاند. یا به طور کلی در آیات مختلف قرآن کریم اشارههایی به افراد یا اشیای خارجی معینی شده است؛ سپس از رهگذر این شیوه قرآن در نقل قصّهها، و از روایات اسباب نزول دو دانش سامان گرفته است: یک دانش، شناسایی و معرّفی نامهای مصرّح در قرآن را بر عهده گرفته و به «اعلام قرآن» موسوم شده و دانش دیگر عهدهدار شناسایی و معرّفی نام کسان، مکانها یا اشیایی شده که در قرآن به صورت کنایه و اشاره مطرح شده است. این دانش نیز «مبهمات قرآن» نام گرفته است. از این دو دانش، گاه به «اعلام مصرّح» و «اعلام غیرمصرّح» قرآن و گاه از هر دو به «اعلام قرآن» تعبیر میشود.
امّا این دو دانش- با تعریف ویژهای که از آنها ارائه شده- بیش از آن که تأمینکننده مدخلهای مورد نظر در این مجموعه باشد، شاید به کار ما نیاید و غرض اصلیتر در این کتاب، شرح قصّههای قرآن و روایات اسباب نزول است که ذیل هر یک از اعلام قرآن میآید و در سایه آن، توضیح و تفسیری از آیات قرآن عرضه میشود.
در بخش قصص (اعلام مصرّح)، خواننده با سرگذشت برخی از اشخاص و اقوام آشنا خواهد شد و در پرتو داستانهای قرآن، پیامبران الهی را خواهد شناخت و آگاه میشود که چگونه آنان امّتهایشان را به ایمان و عمل صالحِ تضمینکننده سعادت ابدی، میخواندند و نیز از عکسالعمل و فرجام نیک و بد امّتها آگاهی مییابد. خواننده در پرتو داستانهای قرآن، بخش مهمّی از معارف قرآن را میآموزد و با سنّتهای تغییرناپذیر الهی همراه با نمونهها و مصادیق عینی
آن آشنا میشود، تا متناسب با زندگی و حال خود از آنها عبرت گیرد و راه سعادت را باز شناسد.
گزارش روایات اسباب نزول (اعلام غیر مصرّح) نیز زمینهساز آشنایی مخاطب با بخش متنوّع دیگری از معارف گسترده قرآن کریم است. آن بخش از آیات قرآن که در شأن افرادی خاص فرود آمده جز مواردی اندک، همواره با لفظی عام نازل شده است؛ ازاینرو تقریباً همه مفسّران و عالمان فرقههای گوناگون اسلامی بر این باورند که اگرچه این آیات، سبب نزول خاص دارد، حکم و پیام آنها به مورد سبب خود محدود نمیشود و بر کلّیّت و عموم خود باقی است؛ در تأیید این نظر، روایاتی نیز از اهلبیت علیهم السلام نقل شده که آیات قرآن همواره بر عموم الفاظ خود باقی است و در همه عصرها و نسلها مصادیق خاص خود را داراست؛ چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود: قرآن و آیات آن حیات جاودانه دارد و هیچگاه فنا نمیپذیرد؛ بنابراین اگر آیاتی در شأن اقوامی فرود آید و با مردن آنها آن آیات نیز بمیرد، در این صورت قرآن نیز از میان میرود. اما قرآن همانگونه که در حق گذشتگان جاری است، در حقّ حاضران و آیندگان نیز جاری خواهد بود. «1»
امام صادق علیه السلام نیز فرمود: قرآن، کتابی جاودانه و فناناپذیر است و همچون شب و روز و خورشید و ماه جریان دارد و همانگونه که در حقّ گذشتگانمان جاری بود، در حقّ آیندگانمان نیز جاری است. «2»
ما بنا به عللی که در ذیل میآید، بر آن شدیم تا پیش از پرداختن به مقالات، در مقدّمهای، دو دانش «اعلام قرآن» و «مبهمات قرآن» را به تفصیل معرّفی کنیم:
1. از آنجا که این کتاب با عنوان اعلام قرآن عرضه و ارائه میشود شایسته است جایگاه این دانش قرآنی و موضوعات آن معرفی شود.
2. در قرآن، با واژگانی مواجه میشویم که از سوی برخی به عنوان نامهای قرآنی معرفی شده است؛ در حالی که بیشتر مفسران نام بودن آنها را نپذیرفتهاند، یا حتّی آرایی شاذ و نادر درباره نام بودن آنها گزارش شده است که به همین سبب، در این کتاب مدخل مستقل قرار نمیگیرد. از آنجا که مجال دیگری برای طرح آن نیست، در این مقدّمه به آنها پرداخته میشود. (1). «ان القرآن حی لایموت والآیة حیة لاتموت فلو کانت الآیة إذا نزلت فیالأقوام و ماتوا ماتت الآیة، لمات القرآن و لکن هی جاریة فیالباقین کماجرت فی الماضین» . (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 203؛ البرهان، ج 3، ص 231)
(2). «ان القرآن حی لایموت و إنه یجری کما یجری اللیل والنهار و کما تجری الشمس والقمر و یجری علی آخرنا کما یجری علی أولنا» . (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 203- 204؛ البرهان، ج 3، ص 231)
3. بحث اعلام قرآن برخی مباحث نظری و کلّی نیز دارد که این مقدّمه میتواند مجال عرضه آن مباحث باشد.
4. از میان دانشهای قرآنی، این دو دانش کمتر مورد توجّه قرآنپژوهان بوده و از این رو مناسب است پیش از طرح مباحث اصلی کتاب این دو دانش معرّفی شود.
ضرورت تألیف اعلام قرآن
به یقین، امروزه یکی از بهترین راههای گسترش و تعمیق فرهنگ جامعه، تدوین دائرةالمعارفها و دانشنامهها است؛ ازاینرو بر قرآنپژوهان و غوّاصان دریای بیکرانه معارف قرآن فرض است که از این روش برای آشنا کردن انسانها با معارف قرآن کریم استفاده کنند.
از سوی دیگر، تأثیر نقل حکایت و داستان بر زندگی مادی و معنوی انسان، بر کسی پوشیده نیست؛ به ویژه اگر آن حکایتها، عبرتآموز بوده، حقایق مورد نیاز مردم را دربرگرفته باشد. شرح آیات قرآن کریم در متن داستان یا حادثهای تاریخی و عرضه آن در قالب مجموعهای دائرةالمعارفی، گامی به سوی نشر و گسترش حقایق و معارف بلند این کتاب آسمانی است که رشد فرهنگی جامعه اسلامی را در پی خواهد داشت.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم که با هدف نشر معارف قرآن کریم در سال 1366 پایهگذاری شد و در این مسیر، آثار چندی را به جامعه قرآنی عرضه کرده است افتخار دارد که در راه نشر معارف قرآن کریم در جامعه اسلامی گام دیگری بردارد. این مرکز، در سال 1376 هجری شمسی، با هدف ارائه اطّلاعات ناب و اصیل در قلمرو موضوعات قرآنی، کار تدوین دائرةالمعارف قرآن کریم را آغاز کرد. پس از آماده شدن مقالات نخستین جلدهای دائرةالمعارف، با توجّه به کمبود کتب اعلام قرآن از یک سو و فارسی یا جامع نبودن آثار موجود، از سوی دیگر بر آن شد تا مقالات اعلام دائرةالمعارف را جداگانه برای استفاده مشتاقان این بخش از معارف قرآنی عرضه کند. سرانجام این تصمیم جامه عمل پوشید و مقالات اعلام دائرةالمعارف قرآن کریم بیهیچ زیادت و کاستی در مجموعهای مستقل گرد آمد که اکنون جلد دوم آن پیش روی شما است.
ضرورت تألیف دائرةالمعارف اعلام قرآنی از این رو است که آثار موجود در زمینه اعلام قرآن با همه ارزشی که دارد، به سبب برخی کاستیها نباید مانع انجام کارهای کاملتر و دقیقتر بشود.
برخی از کاستیهای کتب موجود اعلام قرآنی، که انگیزه اقدام به تألیف مجموعه حاضر شده بدین قرار است:
1. کتابهای تألیف شده در زمینه اعلام یا از نظر شمار مدخلها یا از نظر محتوا و حجم مطالب ارائه شده جامع نیست؛ چنانکه کتاب اعلام قرآن نوشته محمد خزائلی جامع اعلام مصرح قرآن است؛ ولی درباره اعلام غیر مصرح بحث نکرده است، یا در کتاب رجال انزل الله فیهم قرآناً نوشته عبدالرحمن عمیره کمتر از 80 علم غیر مصرح قرآنی مورد بحث قرار گرفته است؛ همچنین معجم اعلام القرآن الکریم نوشته محمد التونجی بسیار مختصر و حجم اطلاعات ارائه شده در آن درباره هر عَلَم ناچیز است.
2. در اینکتابها غالباً بحثهای تاریخی درباره اعلام غیر مصرح قرآنی، از نظر دور مانده و کمتر نقل شده است.
3. برخی از این کتابها مطالب تفسیری یا تاریخی را بدون هیچگونه تحلیلی نقل کرده است.
در برخی موارد نیز به صورت گزینشی عمل شده و همه مطالب تاریخی درباره موضوع نقل و گزارش نشده است؛ اما در مواردی در نقل مطالب حاشیهای و خارج از موضوع زیادهروی شده است.
4. کاستی دیگر این کتابها نقل مطالب بدون استنادِ روشن و کافی به منابع است.
افزون بر نکات فوق، کمبود تألیف در موضوع اعلام قرآن به زبان فارسی، ایجاب میکرد اثری جامعتر سامان پذیرد و در کنار رفع کاستیهای فوق، کمبود آثار فارسی در این زمینه را جبران کند.
کتاب حاضر با هدف جبران کمبود کتب اعلام قرآن به زبان فارسی تدوین یافته و اموری مانند جامعیت مدخلها، جامعیت مباحث، بهرهگیری از منابع دست اوّل و فراوان، بهرهگیری از نظام ارجاعات را میتوان از امتیازات این مجموعه بر تألیفات مشابه برشمرد.
اصول و ضوابط
کار گروهی و گسترده باید بر پایه اصول و در چارچوب ضوابطی انجام پذیرد تا در ساختار و محتوا همسان و یکنواخت باشد. این اثر نیز که کاری گروهی و گسترده است از این قاعده مستثنا نیست و اصول و ضوابطی را فرا راه خود ترسیم کرده است تا این اثر را هرچه مطلوبتر
به انجام رساند.
ضوابط حاکم بر نظام مدخلگزینی، شیوه طرح مطالب در هر مقاله، منابع مقالات، زبان مقالات، شیوه نقل قولها، نشانهها و علایم سجاوندی و … در این کتاب همان است که در تدوین دائرةالمعارف قرآن کریم به کار گرفته شده است. این ضوابط و اصول در مقدّمه دائرةالمعارف بیان شده و به صورت مستقل نیز با عنوان شیوهنامه دائرةالمعارف قرآن کریم منتشر شده است.
به برخی از این اصول در بخش اجزای مقالات اشاره شده است.
اجزای مقالات
اجزای اصلی مقاله عبارت است از: مدخل، شناسه، بدنه، منابع، و امضا.
یک. مدخل
مدخل، به عنوان هر مقاله (اعلام مصرح و غیر مصرح) اطلاق میشود که معرّف موضوع و قلمرو آن است.
در این دائرةالمعارف، انواع مدخل عبارت است از: اصلی، ارجاعی، مستقیم، معکوس
مدخل اصلی آن است که مقاله دائرةالمعارف، ذیل آن درج میشود.
مدخل ارجاعی آن است که مقالهای ذیل آن درج نمیشود؛ بلکه صرفاً پُلی به مدخل اصلی است؛ مانند مدخل «عبداللهبن صوریا» که به مدخل «ابن صوریا» ارجاع داده میشود؛ «خلیلالله» که به «ابراهیم» ارجاع داده میشود؛ «امّ القری که به «مکّه» ارجاع داده میشود.
مدخل ارجاعی فقط به مدخل اصلی ارجاع داده میشود، نه به مدخلی که خود، ارجاعی باشد (ارجاع در ارجاع).
مدخل مستقیم آن است که اجزایش به طور معمول و متعارف و آنگونه که معمولًا خوانده میشود، چیده شود؛ مانند «غزوه احُد» .
مدخل معکوس آن است که اجزایش به عکسِ ترتیب معمول و متعارف چیده میشود؛ مانند «احُد، غزوه» .
علّت استفاده از مدخل معکوس، شهرت و تبادر آن است. در مثال یاد شده، اگر محرز شود که بیشتر خوانندگان از طریق عنوان «احُد» برای جستوجوی غزوه احُد به دائرةالمعارف
رجوع میکنند، از مدخل معکوس استفاده میشود.
ضوابط و اصول مدخل گزینی اعلام قرآن به شرح زیر است:
1. اعلامی که در این دائرةالمعارف مدخل قرار میگیرد، شامل اشخاص، اشیا، مکانها، زمانها، حوادث، و گروههای خاص است.
2. هم اعلام مصرّح در قرآن، مدخل قرار میگیرد، مانند «مکّه» ، و هم اعلام غیر مصرّح که بر اساس روایات و کتابهای تفسیر و اسباب نزول، مرادِ اشارات قرآن است؛ مانند «امامعلی علیه السلام» که «و مِن النّاسِ مَن یَشرِی نَفسهُ ابتِغاء مَرضاتِ اللّه» (بقره/ 2، 207) به آن حضرت اشاره دارد.
3. در مواردی که عَلَمی، بیش از یک نام داشته (اعم از اسم، کنیه و لقب) همه نامها، مدخل قرار گرفته است؛ امّا مقاله، ذیل نام مشهورتر یا نام اوّل آمده و نام غیر مشهور یا نام دوم به آن ارجاع شده است. با این حال، درباره اعلام اشخاص، اغلب کنیه افراد (که معمولًا مشهورتر است)، مدخل قرار گرفته، مگر آنکه نام یا لقب آنها شهرت بیشتری داشته است.
4. همه اعلام مصرّح، مدخل قرار میگیرد و آن دسته از اعلامی که دو نام دارند، در جایی که هر یک از دو نام، بحثی مستقل داشته باشد، ذیل هر کدام، مقالهای مستقل میآید؛ مانند «احمد» و «محمّد» ، و در غیر این صورت، یکی از دو نام مدخل اصلی قرار گرفته، ذیل آن، مقاله میآید و نام دوم، صورت مدخل ارجاعی به خود میگیرد.
5. مدخلهای غیر شأن نزولی مربوط به شرایع پیش از اسلام که در قرآن به نام آنها تصریح نشده، نام رایج آنها در منابع اسلامی مدخل قرار میگیرد؛ هرچند در عهدین نام عبری آنها آمده باشد؛ مانند مدخل «اشموئیل» که نام عبری آن «سموئیل» است.
6. نام برخی از اعلام غیر مصرّح، نزد بیشتر مخاطبان معروف نیست. در این موارد، به جای نام شخص، عنوان قرآنی وی مدخل قرار گرفته است؛ مانند «همسر لوط» و «همسر نوح» که به ترتیب نامشان را «والهه» و «والعه» گفتهاند، یا «مادر موسی» به جای نام وی (یوگابد)، «خواهر موسی» و … ؛ امّا درباره همسر فرعون و نظایر آن به دلیل آنکه نام وی مشهور است، نام «آسیه» مدخل قرار گرفته است.
7. عنوانهایی مانند: «هاروت و ماروت» ، «یأجوج و مأجوج» ، «صفا و مروه» ، هر یک به صورت مستقل مدخل قرار میگیرد؛ امّا به سبب توأم بودن نامها و اشتراک در بحث به یکدیگر ارجاع میشود و مقاله فقط در ذیل یکی از این نامها میآید.
8. نام پیامبرانی که در «عهدین» آمده و معادل یا مشابه قطعی برای آنها در قرآن و منابع اسلامی یافت نمیشود، به صورت مدخلهای قرآنی برگزیده نمیشود؛ امّا در مدخلهای مشابه به احتمال مشابهت آنها اشاره میشود؛ مانند «ایلیا» که در مدخل «الیاس» به تشابه آن دو اشاره میشود.
دو. شناسه
شناسه، عبارتی کوتاه است که مقصود از مدخل را به اختصار به خواننده میشناساند. این تعریف باید جامع باشد و محدوده بحث مقاله را روشن سازد؛ یعنی مدخل مورد بحث را از مدخلهای مشابه دیگر ممتاز کند و درآمدی برای ورود به مقاله باشد. قواعد تنظیم شناسه از این قرار است:
1. در شناسه، حتّیالمقدور فعل به کار نمیرود.
2. لازم است به معنا و جهت قرآنی مدخل در شناسه اشاره شود؛ برای مثال، در شناسه مدخل «آدم» ، «نخستین انسان آفریده شده از خاک و نخستین پیامبر» را میآوریم.
3. در شناسه اعلام اشخاص، نام، نام پدر و دو تن از اجداد، میآید؛ مگر این که در سلسله نسب، فرد معروفی باشد که رساندن نسب به او موضوعیّت داشته باشد؛ همچنین اگر آن فرد، مشخّصهای داشته باشد، به آن اشاره میشود؛ به طور مثال در شناسه «ابولهب» میآوریم:
«عبدالعزّی بن عبدالمطّلب بن هاشم مکنی به اباعتبه، عموی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و از دشمنان سرسخت او» .
سه. بدنه
بدنه، بخش اصلی و بنیادین هر مقاله است که پس از مدخل و شناسه قرار میگیرد و به طور معمول بر چند پاراگراف مشتمل است. در این دائرةالمعارف، بدنه، فقط متضمّن مطالب مقاله است و منابع آن را در بر نمیگیرد؛ بلکه منابع به صورت پانوشت درج میشود.
ضوابط و قواعد بدنه مقالات به شرح زیر است:
1. طول هر پاراگراف، با «پیام اصلی» آن متناسب است.
2. جملههای هر پاراگراف فقط برای تبیین پیام اصلی و گستردن دامنه همان پیام، بهکار میآید
و از آوردن هرگونه توضیح دیگر و شرح و بسط بیرون از دامنه آن پیام، خودداری میشود.
3. مقالاتی که ذیل مدخلهای شأن نزولی میآید، اغلب در دو بخش تنظیم شده است.
یک بخش صرفاً تاریخی و مشتمل بر شرح حال مدخل مورد نظر و بخش دیگر، بحث قرآنی است که به طور عمده، گزارشی از روایات اسباب نزول است؛ امّا در مواردی که مقاله بسیار کوتاه بوده یا آن مدخل، بحث تاریخی نداشته، مقاله در یک بخش سامان پذیرفته است.
4. در مباحث تاریخی، گاه گزارشهایی آمده که از لحاظ ارزشی مورد تأیید نیست؛ امّا جنبه علمی بحث، نقل آنها را اقتضا کرده است؛ البتّه کوشیده شده تا گزارشهای مرتبط با جنبههای عقیدتی و کلامی، ریزکاوی و نکتههای تنشزای آنها به قدر کافی نقّادی شود.
5. آنچه به صورت سبب نزول یا شأن نزول نقل میشود، به لحاظ نقل آنها در کتابهای روایی، تفاسیر نقلی و اسباب نزول است و چه بسا مواردی از این روایات، از نظر سند، اعتبار کافی نداشته یا با سیاق و متن آیات سازگاری کامل نداشته باشد، یا از اجتهادات مفسران اولیه یا تفسیر آیه یا تطبیق آیه بر مصادیق خارجی باشد. با این حال، بدون آنکه مورد تحلیل و نقد قرار گیرد، در این مجموعه گزارش میشود؛ زیرا ورود به این عرصه، موجب طولانی شدن مقالات شده و معمولًا فایده چندانی ندارد.
6. در مواردی که روایات اسباب نزول با قرآن یا سنت قطعی ناسازگار باشد و نقل آنها سبب اغرای به جهل شود، نقد و تحلیل میشود.
7. در نگارش مقالات حتماً به معادلهای عبری، آرامی، سریانی، و … اعلام که در منابع یهود و مسیحی به کار رفته است، اشاره میشود و در صورتی که بتوان به رابطهای میان این واژهها دست یافت، از آن بحث میشود؛ مانند واژه «الیسع» در قرآن و «الیشع» در عهدین.
8. همه مباحث غیر قرآنی برگرفته از منابع غیر اسلامی، در مقدّمه مقاله میآید؛ به جز مطالب جزئی که گاهی در لابهلای مباحث قرآنی برای تأیید یا استشهاد، بدانها پرداخته میشود.
9. فقط مطالبی که صریح «عهدین» باشد یا در «تلمود کتاب مقدّس» آمده باشد یا از مطالب «اپوکریفا» یا «سؤدا اپوکریفا» ی کتاب مقدس باشد، مورد توجّه خواهد بود.
10. مطالبی که از عهدین گرفته شده و با صریح قرآن یا آموزههای پذیرفته شده اسلامی در تعارض باشد، با عنوان «اسرائیلیات» بررسی و نقد میشود.
11. تلاش بر این است که رنگ قرآنی مقالات حفظ شده، مطالب غیر قرآنی حتّیالامکان
به اختصار بیاید؛ به جز موارد استثنایی که مطالب اسلامی بسیار اندک باشد و مورّخان و مفسّران نیز در نقلهای خود بیشتر از منابع غیر اسلامی بهره برده باشند.
12. همراه با ذکر آیات، کوشیده شده است به معنای آیه به اختصار و ترجمهگونه اشاره، و سپس آیه شریفه ذکر شود. این شیوه گزارش از آیات دو فایده دارد: نخست آنکه معنای آیه برای خواننده فارسی زبان روشن و دلنشین میشود و دوم آنکه سبب اختصار مقاله شده، شیوه نگارش بخشهای گوناگون مقاله را یکنواخت میکند؛ امّا این قاعده همه جا رعایت نشده و در مواردی که فهم متن آیه برای مخاطب متوسّط، دشوار بوده، ترجمه آیه نیز به دنبال آن آمده است؛ زیرا غرض آن بوده که خواننده برای فهم آیات از تفاسیر یا ترجمههای قرآن بینیاز باشد. گاه نیز بر اثر روشنی آیه، هیچگونه ترجمهای از آن ارائه نشده است.
13. ترجمههای مورد استفاده در این اثر به طور عمده، از استادان مکارم شیرازی، سیّد جلالالدین مجتبوی و مهدی فولادوند بوده، و ترجمه ابوالفتوح رازی در تفسیر روضالجنان و میبدی در کشفالاسرار نیز مدّ نظر بوده است.
14. مقالات تا حدّ امکان مستقل است و کوشیده شده تا فهم مطالب یک مقاله به مطالب بیرون از آن وابسته نباشد. از سوی دیگر، محدود کردن دامنه مدخل در متن مقاله صورت میگیرد؛ به همین سبب، از ارجاعهای برون مقالهای کمتر استفاده شده است.
چهار. منابع
1. منابع مقالات، منحصر به کتابهای چاپ شده نیست و هنگام لزوم، از کتابهای خطّی، مقالات، رسالهها و پایان نامههای حوزهای و دانشگاهی نیز بهره گرفته شده است. بنابر آن است که منابع مقالات دائرةالمعارف کاملًا معتبر باشد؛ یعنی از جنبه کتابشناسانه، از متون مرجع و اصیل و دست اوّل به شمار آید. فقط در مواردی به متون درجه دوم، از جمله منابع معاصر استناد میشود که ضرورتی در میان باشد؛ به طور مثال موضوع مورد بحث در منابع اخیر، تازه و ابتکاری یا مشتمل بر دیدگاه و تحلیلی نو باشد. گرچه در هر مقاله، کوشیده شده از عمده منابع علمی و معتبر در قلمرو آن مقاله استفاده شود، در استفاده از آثار دانشوران غیرمسلمان و نیز در مراجعه به آثار مسلمانان غرضورز و متعصّب، نکته سنجی و درکِ مواضع حسّاس همواره مدّنظر است. در ضمن گفتنی است که ارجاع مطلبی به یک منبع، لزوماً به معنای پذیرش آن نیست.
2. در اندیشه داشتیم که نشانی منابع را برپایه باب و فصل بیاوریم تا یافتن روایتها و گزارشها از کتابهایی که دارای چاپهای گوناگون است، سهل شود؛ امّا بیم از پرحجم شدن مجموعه سبب شد تا نشانهدهی به شکل متعارف صورت پذیرد.
3. منابع غیر اسلامی مانند برخی از دائرةالمعارفها (جودائیکا، بریتانیکا، امریکن و … )،
تاریخ هردودت، تاریخ بابل و … از منابع عمده است که برای ارجاع مطالب غیر اسلامی، مورد توجّه قرار میگیرد.
4. انواع نشانیدهی از عهدین، براساس عهد عتیق، شماره سِفر و شماره آیاتِ آغاز تا پایان میآید؛ برای نمونه، عتیق، پیدایش 25: 3- 8.
منابع هر مقاله را به سه صورت، در سه جای گوناگون گزارش میکنیم:
1. در پایین هر صفحه، منابعی را که از آنها نقل شده، با شمارهگذاری (1، 2، 3 و … )
به این صورت میآوریم: نام اختصاری منبع، شماره جلد، شماره صفحههای مورد استناد؛ مانند:
مجمعالبیان، ج 2، ص 30، و در صورت استفاده از چند صفحه مینویسیم: ص 30- 39. برای هر مطلب، یک و حدّاکثر سه منبع را در پانوشت ذکر میکنیم؛ مگر اهمّیّت فراوانی داشته باشد.
2. ذکر منابع در پایان هر مقاله به این ترتیب است که فقط به نام اثر بسنده میشود و در صورت تشابه، نام مؤلّف نیز افزوده میشود.
3. ذکر منابع در پایان هر جلد به این ترتیب است: نام منبع، نام و نام خانوادگی و سال وفات نویسنده، نام و نام خانوادگی مترجم، نام محقّق، نوبت چاپ، مکان نشر، نام ناشر، تاریخ نشر.
مثال: کشفالاسرار و عدةالابرار، ابوالفضل رشیدالدین میبدی (م. 520 ق.)، به کوشش علی اصغر حکمت، چهارم، تهران، امیرکبیر، 1367 ش.
در تنظیم منابع، به این نکات توجّه میشود:
1. ترتیب ذکر منابع در پایان مقاله بر اساس حروف الفبای ابتدای نام منابع است. اگر در ابتدای نام منبعی، حرف تعریف ال باشد، آن را نادیده میگیریم و نخستین حرف پس از آن ملاک است.
2. به نام مشهور نویسنده بسنده میشود.
3. از ذکر عناوین افزوده، مانند علّامه، آیتاللّه و دکتر خودداری میشود؛ مگر در مواردی که نام مشهورِ کسی یا جزء نام او شده باشد.
4. نام اصلی و کامل منبع ذکر میشود.
پنج. امضا
امضا عبارت است از نام و نام خانوادگی پدید آورنده مقاله که به طور معمول، شخصی حقیقی است. در امضا، هرگونه لقب و عنوان از نام حذف میشود. امضا نه تنها به مقاله دائرةالمعارف هویّت میبخشد، بلکه پاسخگوی مستقیم هر مقاله را به جامعه علمی معرّفی میکند.
هرگاه پدید آورنده مقالهای چند نفر باشند، نامشان به طور مشترک در شمار امضا کنندگان، به ترتیب الفبای نام خانوادگی میآید. اگر هر یک از بخشهای مقالهای، پدید آمده نویسندهای خاص باشد، امضای هر نویسنده پیش از بخش مربوط قرار میگیرد.
اگر به هر دلیلی نتوان امضای شخص حقیقی را در آغاز مقاله آورد، گروه علمی مربوط، امضا کننده مقاله خواهد بود.
شایان گفتن است که در مقالات دائرةالمعارف قرآن کریم امضا در پایان مقاله و در مقالات اعلام قرآن در آغاز مقاله میآید.
همکاران
در انجام این پروژه بزرگ افزون بر مؤلفان مقالات که نام آنان در آغاز هر مقاله میآید، پژوهشگران بخشهای گزینش مدخل، تشکیل پرونده علمی، تدوین مقالات، ویرایش، مقابله و بازبینی علمی و نیز همه بخشهای علمی به ویژه تاریخ و اعلام، علوم قرآن و ادیان نقش داشتهاند که ذکر نام یکایک آنان میسور نیست.
مسئول مرکز فرهنگ و معارف قرآن